
شفای درد چشم - کرامات حضرت زینب(س)
علامه حاج ميرزا حسين نورى ، صاحب مستدرك ، از سيد محمد باقر سلطان آبادى ، كه از بزرگان و شخصيتهاى با كمال بود، نقل مى كند كه گفت : من در بروجرد به بيمارى شديد درد چشم مبتلا شدم ، چشم راستم ورم كرد و به طورى ورم بزرگ شد كه سياهى چشمم پيدا نبود، و از شدت درد، خواب و آرامش نداشتم ، نزد همه پزشكان رفتم ، و مداواى آنها بى نتيجه ماند، و آنها از درمان آن ، اظهار ناتوانى كردند. بعضى مى گفتند تا شش ماه بايد تحت درمان باشى ، و بعضى مى گفتند تا چهل روز نياز به درمان است . بسيار محزون و غمگين بودم ، تا اينكه يكى از دوستان به من گفت : بهتر است كه به زيارت قبر منور ابا عبدالله الحسين (ع ) بروى ، و از آن حضرت شفا بگيرى ، من عازم هستم ، بيا با من با هم به كربلا برويم . گفتم با اين حال چگونه سفر كنم ، مگر طبيب اجازه بدهد. به طبيب مراجعه كردم ، گفت : براى تو سفر روا نيست ، اگر مسافرت كنى ، به منزل دوم نمى رسى ، مگر اينكه به طور كلى نابينا مى شوى . به خانه بازگشتم ، يكى از دوستانم به عيادت آمده ، و گفت : بيمارى چشم تو را جز خاك كربلا و تربت شهدا و مريضخانه اولياى خدا شفا نبخشد، در ضمن شرح حالش را گفت كه نه سال قبل مبتلا به تپش قلب بود، و از درمان همه پزشكان ماءيوس شد، و تنها از تربت امام حسين (ع ) شفا يافت . من با توكل به خدا با كاروان كربلا به سوى كربلا حركت كردم ، در منزلگاه دوم درد چشمم شدت يافت ، بر اثر فشار درد، چشم چپم نيز درد گرفت ، همسفران مرا سرزنش كردند كه سفر براى تو خوب نيست ، بهتر است مراجعت كنى . همچنان در ناراحتى و حيرت به سر مى بردم هنگام سحر درد چشمم آرام گرفت و اندكى خوابيدم . در عالم خواب حضرت زينب (س ) را ديدم به محضرش رفتم و گوشه مقنعه او را گرفتم و بر چشمم ماليدم ، سپس از خواب بيدار شدم ، از آن پس هيچ گونه درد و رنجى در چشمم احساس نكردم ، و چشم راستم همچون چشم چپم خوب شد. ماجرا را به همراهان و دوستان گفتم ، آنها چشمان مرا نگاه كردند، ديدند هيچ فرقى بين دو چشم من نيست ، و هيچ اثرى از ورم و زخم ديده نمى شود. اين كرامت حضرت زينب (س ) را براى همه نقل نمودم .
محدث نورى نظير اين مطلب را در مورد شفاى ملافتحعلى سلطان آبادى كه از اوتاد پارسايان بزرگ بود، نقل نموده است.